مناجات شب قدری با خدا و روضۀ امیرالمؤمنین علیهالسلام
ای به سویت دل هجران زدۀ ما نگران کوی وصل تو بود مقصد خونین جگران در شب قدر، شب راز و نیاز ملکوت نـالـه دارنـد به درگـاه خـدا مـنـتـظران اینهمه سوخته دل در سفر کوی توأند شوق دیـدار تو دارند همه هـمـسـفران جاده در جاده نشـستیم که هنگام عبور بنـشـیـند ز تو گردی به رخ رهگذران بگـذارید رقـیـبان هـمگی طـعـنه زنـند حال ما را که نـدانـند، ز ما بیخـبران باکی از دیـدۀ غـفلت زدۀ دشمن نیست چون به جایی نرسد دیدۀ کـوتهنـظران با تو مـا هـمـسـفـر کـوفـۀ دردیـم هـمه تا بسوزیم به حال همه خونین جگران شد دوتا فرق علی در دل محراب دعا میرود نالۀ هستی ز کران تا به کران میکـشـد آه ز انــدوه پــدر دخــتــر او آه او شعـله زند، شعـله به جان دگران یک طرف نالهزنان در غم او دخترهاش یک طرف اشک فشانند ز ماتم پسران «یاسر» از چشم مخواه این که نجوشد اشکش میشود داغ در اندوه عـلی پـردهدران |